نتایج جستجو برای عبارت :

دوم راهنمایی که بود، مشروط شد و درس رو کنار گذاشت.

عنوان گولتان نزند. نمی‌خواهم برایتان از یک قهرمان بگویم. می‌خواهم از یک گوشهٔ مسیر عشق خودم بگویم. امشب در میهمانی نشسته بودیم و یک‌نفر داشت با جملاتی از قبیل «رشته‌اش به درد هیچی نمی‌خوره» و «آخرش یه چیز مسخره انتخاب کرده» انتخاب مرا و یا شاید مرا تحقیر می‌کرد و من در سکوت فقط لبخند می‌زدم؛ لبخند می‌زدم چون به انتخاب خود و نادانی او ایمان داشتم، لبخند می‌زدم به اینکه مادر سعی می‌کرد از من دفاع کند و انگار خبر نداشت حرف آدم‌ها و نظرات
رفته بود تا دم در و برگشته بود. انگار که می‌دانست یا حس کرده بود که اگر برود خرید، نمی‌تواند دست‌پر برگردد. نشست پشت در. نگاه به ساعت روی دیوار هال کرد. تا افطار چیزی نمانده بود. بلند شد تا در را باز کند. صدای زنگ بلند شد. کسی پشت در بود. در را باز کرد. همسایه چند خانه آن‌طرفشان بود. یک‌کاسه آش نذری داد دستش. در را بست. باز نشست روی زمین. نگاه به ساعت کرد. بلند شد. سفره را پهن کرد. کاسه‌ی آش را گذاشت وسط سفره. خانه داشت تاریک می‌شد. برق به تکرار هرر
گفته بودم بهتون؟ من پنجاه روز پیش بیست و پنج ساله شدم
و درسته که بیست و پنج سالگی تا حالا گند پیش رفته، ولی انصافا شروع فوق العاده ای داشت، آخه میدونین، من بیست و پنج سالگیمو از دست یار تحویل گرفتم
من یه روز فوق‌العاده داشتم، مردی داشتم که حواسش بود گل قرمز دوست دارم، حواسش بود کادوی کاغذ پیش شده دوست دارم و گذاشت نیم ساعتی هدیه باز کنم، حواسش به چیزهای ریزی که دوست داشتم بود و گذاشت من دونه دونه کادو باز کنم و بغض کنم از ذوق، بهم ناهار سوپر ل
پیرمرد عاشق امام حسین ع و کربلا بود اواخر اگر پولی به دستش میرسید کنار می گذاشت و به اطرافیانش می گفت انشاالله می رویم کربلا. سه روز بعد از عاشورا از دنیا رفت بالای سرش که رفتند دستانش را به حالت اخترام روی سینه اش گذاشته بود. چندی بعد خواب دیدند که لحظه مرگش دو نفر زیر بغلهایش را گرفتند و بلندش کردند تا به احترام کسی که به دیدنش آمده بود ایستاده باشد او هم دستانش را روی سینه گذاشت تا به امام معصوم ع سلام کند. 
ما داغدار بوسه وصلیم...
گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می‌شد گذشت... وسوسه اما نمی‌گذاشت
این قدر اگر معطل پرسش نمی‌شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشت
دنیا مرا فروخت ولی کاش دست‌کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی‌زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت
گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در کتابی که مربوط به احکام خانواده و با همین نام بود چنین آورده بودند که
صفحه ۲۹
 از امام خمینی استفتاء شده است که
آیا برای دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی اجازه امام و مرجع تقلید لازم است؟
و امام در جواب فرموده اند
دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی به هر نحو ممکن بر تمام مکلفین واجب است و مشروط به اجازه نیست
و در صفحه ۲۸همان کتاب
از قول امام خمینی آورده بود
در تمام احکام شرعیه برغیرمجتهد ک
 رفتن... نبودن... نباید زیاد طول بکشد... نباید عادت شود... نباید گذاشت دلتنگی به حد نهایت برسد. نباید گذاشت دل به دلتنگی خو کند... یادش بگیرد و با آن کنار بیاید.... آدم نباید آن‌قدر برود ... و دور شود ... که از مدار جاذبه‌ی کسانی که دوستش دارند ... خارج شود.... بگذارید در گوش‌تان بگویم... آدمی که یک بار تا پای مرگ رفته باشد ... و برگشته باشد، دیگر از مرگ نمی‌ترسد. آدمی که یک بار تا سر حد مرگ دلتنگ شده باشد و زنده مانده باشد، دیگر از فقدان نمی‌ترسد... ‌‌‌‎‌‌
سلام 
دختری هستم ۲۰ ساله، ترم ۶ دانشگاه سال سومم هست، رشته مهندسی مواد میخونم، خیلی زیاد خوب نخوندم، متوسط درس خوندم و دوبار هم مشروط شدم، الان کلی ناراحتم که نمیتونم تو چهار سال تموم کنم درسم رو و همه قراره بگن چرا تموم نشد و ...
از یه طرف هم به خاطر زحمت های پدرم ناراحتم، اون همه تلاش میکنه صبح تا شب و اونم وضع درس من، هر ترم میگم از این سری میخونم ولی بازم همون وضعیت و حتی بدتر.
حالا درس به کنار، میگم دو بار مشروط شدم، شاید هیچ جا انتخابم نک
سلام
دو سال پیش با خانمی آشنا شدم توی دانشگاه و بعد سه ماه تعاملات نه چندان نزدیکی که از لحاظ درسی داشتیم علاقه مند ایشون شدم، از قضا ایشونم به من علاقه مند شده بودن اما هیچ کدوم بروز نمیدادیم. شد تابستان و ما رفتیم خونه، ترم مهر بعد که اومدم گفتن ایشون مهمان گرفتن شهرشون و من از اینکه ایشون بی خبر گذاشته منو رفته خیلی ناراحت شدم، ایشون دیگه پیام هام رو جواب نمیدادن و کلا قطع رابطه بودیم.
یک سال ایشون نبودن و در طی این دو ترم متاسفانه بنده مشرو
ثقیف قرابه های شراب را از سرداب آورد و گوشه حیاط، کنار چاه فاضلاب گذاشت. دعبل کتاب را کنار گذاشت. از روی دیواره ی حوض برخاست و رفت درِ چاه را برداشت. پارچه های گِل اندود سر قرابه ها را کند و یکی یکی شرابشان را سرازیر چاه کرد. «چیزی را که خدا حرام کرده، به درد همین چاه می خورد.» ثقیف پرسید: «چرا می خواهی دیگر نمی خوری؟» «دیشب به دیدن زلفا رفتم. وقتی گفت از این کارم دلگیر است، خجالت کشیدم. بعد فهمیدم که از خدا و حجت او باید بیشتر خجالت بکشم.»
+ دعبل و
به استناد سایت مشاوره کیفری دینا ، کسانی که صاحب حق قصاص هستند یا اولیا دم می توانند در هر مرحله از مراحل رسیدگی به پرونده و یا حتی اجرای حکم با مرتکب یا قاتل مصالحه نمایند که این مصالحه می تواند به طور مجانی باشد یا در برابر حق یا مالی از مرتکب گذشت نمایند . گذشت از قصاص همیشه به صورت مجانی نمی باشد بلکه گاهی گذشت از قصاص به صورت مشروط است و اولیا دم در برابر مال یا حقی گذشت می کنند . برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد بخشش مشروط قاتل بر
چکی است که پرداخت مبلغ مندرج در متن آن منوط به تحقق شرطی باشد یعنی برای پرداخت چک شرطی تعیین شده باشد. از دیدگاه قانونی، دارنده چک مشروط می تواند در تاریخ چک به بانک مراجعه نماید و بانک توجهی به شرط مندرج در متن چک نمی کند و چک را پرداخت می نماید و اگر پولی در حساب نباشد یا از وجه چک کمتر باشد گواهی عدم پرداخت یا کسر موجودی صادر می کند. البته دارنده نمی تواند علیه صادرکننده اقدام کیفری نماید و درخواست محکومیت صادرکننده را کند ولی می تواند با مر
روزی روبروی جنگل های سرسبز مازنداران دختری بود که به ساحل دریا می رفت بعد از مدرسه ظهرها و یکی دو ساعت همینطور اشک میریخت و حس می کرد تنهاست و کسی را ندارد میگفت دنیا بی رحم شده چه بلایی به سر مردم آمده چرا همه گرگ شده اند چرا من انقدر تنهایم او نمی دانست که از مهر و محبت مادرش که چند سالی بود پرکشیده بود میسوخت و هنوز که هنوزه با او قهر بود او گریه می کرد و پرندگان وحشی دریا هم مانند کلاغ بالای سرش جمع میشدند در کنار دریا زار زار می نالیدند دخت
دیشب تو هیئت، یه خانمی کیک پخش میکرد. فقط به بچه ها میداد. اومد کنار ما و به بچه ها تعارف کرد و رفت. چند دقیقه بعد یه دست از پشت سرم یه کیک گذاشت تو دامنم و رفت. با تعجب به اطرافیانم نگاه کردم و همه خندیدن. گفتم مگه این واسه بچه ها نبود؟ بغل دستیم گفت انگار داره به پیرزنام میده!
من دقیقا کدومشونم؟ o_O
پنج ماه عقدم وهمسرم میگوید که هیچ حقی برای دریافت نفقه ویا پول توجیبی ندارم و اجازه سرکارنرفتن هم نمیدهد و انتظار دارد که نیازجنسیشو بموقع برطرف کنم. من هنوز در خانه ی پدرم هستم...✅ پاسخ دوست عزیز،نفقه زن به صراحت ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی که بیان می دارد: همین که نکاح به طور صحت واقع شد روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می شود. پرداخت نفقه پس از زوجیت و در واقع همان اجرای صیغه عقد برقرار می شود. به عبارتی دیگر
بحث داغی بین چند تا از دوستانم درگرفته بود. بعضی عمیقا اعتقاد به تبلیغات کاغذی داشتند و برخی هم تبلیغات نوین با اینترنت را مناسبتر می دیدند. هر کدام هم دلایلی داشتند.
خلاصه بحث این شد که نمی توان یکی از این دو نوع تبلیغ را به طور کامل کنار گذاشت و ناچار باید هر دو را در کنار هم داشت. 
دلایل دوستانی که طرفدار تبلیغات فیزیکی بودند:
 
1- اثر گذاری در زمانهایی که فضای مجازی در اختیار نیست مانند در حین رانندگی
2- جذب طیف خاصی مانند افراد مسن
3- ارتباط م
 
#هر_روز_با_شهدا 
 
❇️ شهید محسن حججی
 
بعد از آنکه محسن وارد سپاه شد، عصر ها به کتابفروشی می آمد و پولی را که از این کار به دست می آورد برای اردوهای جهادی کنار می گذاشت.
 
⚪️ رشته ی تحصیلی محسن برق ساختمان بود و کار برق کشی هم انجام می داد، پول دست مزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود، جمع می کرد و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم، سه، چهار میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می کرد.
 
* برگرفته از کتاب سرمشق
ارث جنین
اگر جنین، زنده متولد شود و تقریبا بلافاصله پس از تولد بمیرد، ارث می‌برد و اگر تا زمانی که هنوز به دنیا نیامده، (یکی از خویشاوندان) موروثی بمیرد، زمانی که ماترک را تقسیم می‌کنند، سهم یک پسر را برای او کنار می‌گذارند.
طبق ماده 1159 قانون مدنی، هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود، ملحق به شوهر است؛ مشروط بر این که مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت طفل بیش از 10 ماه نگذشته باشد؛ مگر آن که ثابت شود از تاریخ نزدیکی
 
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم.
پسرکی حدود هفت ساله ، با موهای خرمایی ، جثه ای متوسط ، گردنی افراشته ، چشمانی که برق میزد ، صورتی گندم گون و کمی خسته ، لباسهایی نه چندان تمیز و دستانی چرب ، جلو آمد و 
گفت: واکس میخواهی؟
کفشم واکس نیاز نداشت ، اما حس کرامت و بزرگواری و فرهیختگی مرا وا داشت که 
بگویم : بله
به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد.
به دقت گردگیری کرد ، قو
در یخچال را باز کرد. نگاهی به داخل آن انداخت، خالی بود. نه گوشت داشتند، نه میوه. بچه ها بهانه می گرفتند. دور تا دور آشپزخانه چرخی زد. داخل ظرف نان خشک مقداری نان پیدا کرد. قابلمه را برداشت. آب داخلش ریخت. روی گاز گذاشت. آب جوشید. زردچوبه، نمک و روغن را به آن اضافه کرد. نان خشک های خرد شده را داخلش ریخت. سینی بزرگی وسط آشپزخانه گذاشت. محتویات قابلمه را داخل سینی برگرداند. ظرف ترشی را آورد. بچه ها و رضا را صدا زد. همه دور سینی نشستند. کنار دست هر کدام ق
در مناطق خشک حداکثر تعداد کیسه های سیمان رویِ هم انبار شده ۱۲ پاکت است مشروط بر آنکه ارتفاع آن از ۱/۸ متر تجاوز نکند 
در مناطق مرطوب با رطوبت نسبی بیش از نود درصد اعداد فوق به ترتیب به ۸ پاکت و ۱/۲ متر تغییر پیدا می کنند. 
طبق مبحث ۵ مقررات ملی ساختمان
 
 
وقتی عینک می گذاشت، درون افراد را می شنید! عینک را به روی چشم گذاشت:- معیارهای شما برای ازدواج چیه؟
+آیفون X، عینک دودی و 206! هر سه تا با هم!
به طرز عجیبی این دیالوگ در موردهایی که اقدام کرده بود تکرار می شد. چرا قدیم ها این جور نبود؟ عینک را برداشت. برای اطمینان:
-می شه مصداقی تر بفرمایید؟!
-بله. منظورم اینه که آرامش خونه رو با هیچ چیز دیگه ای عوض نکنه. همیشه صادق بودن مهمه، حتی اگه باعث دلخوری طرف بشه...
باشگاه الاهلی به صورت مشروط قراردادی یک ساله با مدافع استقلال امضا کرد.

 
بخش استقلال مجله خبری ورزشی اسپورت‌استار
 
به گزارش خبرگزاری فارس، روزنامه الوطن قطر خبر داد که باشگاه الاهلی پرونده جذب لژیونرهای جدیدش را بست و با امضای قرارداد با 3 بازیکن جدید کارش را در فصل جدید آغاز می کند.
 
روزه چشمی، مدافع ایرانی جانشین جان کارلوس ونزوئلایی شد، مارکوس برگ مهاجم سوئدی جای مکدونالد را در الاهلی گرفت و در نهایت نبیل الزهر مراکشی نیز جانشین هم
کسی دست انداخت و بیرونم کشید از چیزی که اسمش را گذاشته بودم زندگی و چقدر هم که این اسم به این اوضاع نمی آمد. دست هایش را باید روی چشم گذاشت.
اهل ریا باشی یا نباشی، ته دلت می خواهد همه بدانند که تویی! تویی که مهربانی، تویی که این همه دوستش داری، تویی که دلت این همه برای کسی تنگ است و تنگ بوده و اصلا باران هم برای همین چیزهاست که می بارد، برای تو و دلت. آخ از دلم ...
دلم می خواهد بدانی. حالا همه دنیا هم نفهمیدند، تو بدان. باشد؟
و باز هم این تیتر زیبا.
 
تو زندگیم خیلی شده که آدمای بیخودی رو راه بدم.
و بعد خودمو محدود کنم که ازشون خلاص نشم و بهشون اجازه بدم که آزارم بدن.
و بعد الان
چند وقتیه که دارم ادمای بیخود رو کنار میذارم.
به معنای واقعی کلمه.
تو این ترم دو تا از ادم های مزخرف رو کنار گذاشتم.
یکی از بچه ها که ۲ سال باهاش هم اتاقی بودم.
بشدت خودخواه بود و فقط به خودش فکر میکرد.
تنها کاری که برام تو این دوسال کرد این بود که با استاد صحبت کرد مقاله مو قبول کنه. و من بار ها حر
Ch (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت چ می باشد) مانند: Chair, cheese
Ph (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ف می باشد)مانند: Phone, elephant
Kh (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت خ می باشد)مانند: Khazar, kharazmi
Gh (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ق-غ می باشد)مانند: Ghand, ghorme sabzi
Sh ( تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ش می باشد)مانند: She, share
Zh ( تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ژ می باشد)مانند: Mozhgan, mozhdeh
Gh ( تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ف می باشد)مانند: Laugh, enough
Th (تلفظ این دو حرف در کنار
امام یازدهم ع در این حدیث شریف بقسمتی از این شرایط اشاره کرده فرموده است اکر خدا ودیده شود باید در ان شرایط باشد زیرا رابطه بین و مشروط و سبب و مسبب حتم
ی است و اگر بر فرض محال این شرابط موجودلازم میاید که خدا هم مانند مخلوق خود باشد زیرا که هدف دید قرار گرفته است و هدف دید چنانکه گفتیم باید جسم کثیف باشد  وخدا بزر گتر  از اینستکه جسم باشد 
سلام با یه دل نوشته دیگ اومدم پیشتون یه حرفی از ماورای ذهن و قلبم که تقریبا خلاعه یعنی خیلی سخته که بخوام اون چیزایی که تو ذهنمه رو براتون بگم...
امروز خیلی سریع گذشت واقعا سریع بود، یخرده درس خوندم، یخرده دوستامو سرکار گذاشتم، واحد خوابگاه رو هم پنج نفری تمیز کردیم اونم بعداز یک روز بحث سر این که نوبت من نیست فلانی باید تمیز کنه خب اینو باید بدونین که دانشجوهای خوابگاه دانشکده نفت تهران یخرده تنبل تشریف دارن، از این بین گروه ما پنج نفر تنبل
دختر جوانی بر اثر سانحه تصادف زیبایی خود را از دست داد .چند ماه بعد ناباورانه نامزدش هم کور شدموعد عروسی فرا رسیدمردم میگفتند؛چه خوبعروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد۲۰ سال بعد از ازدواج ؛زن از دنیا رفت،مرد عصایش را کنار گذاشتو چشمانش را باز کرد
مرد هیچ‌وقت نابینا نبود...!
او فقط مَــرد بود
شک نکن " دنیا همین است:.مرد بودن " دَرد " دارد ..... نامرد بودن " کـِـیـــف " !!
دانلود آهنگ رضا شیری فرصت نداد
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * فرصت نداد * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , رضا شیری باشید.
دانلود آهنگ رضا شیری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Reza Shiri called Forsat Nadad With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه رضا شیری به نام فرصت نداد
هنوز دوسش دارم شبیه قبلناش یعنی کی میمیره برای خنده هاشهنوز دلم میخواد جونم بشه فداش کاش باز بشه یه روز بازم کنم نگاشاین
جوجه غازی که تعریف کرده بودم آوردیمش کنار بخاری، دیشب نذاشت هیشکی بخوابه، بس که جیغ جیغ کرد هی پارچه گرم میکردم میذاشتم دورش نیم ساعت چرت میزد بعدش آب و دون بعد دوباره جییییغ و...روز از نو روزی از نو،تو سبدم نمی موند، میپرید بیرون وروجک تا اینکه امروز مامانم طی یه عملیات خلاقانه یه آینه گذاشت روبروش دیگه نمیترسه میره میچسبه به تصویر خودش و  راحت میخوابه
 
مقایسه شرط نامشروع و شرط خلاف مقتضای عقد
شرط یکی از اعمال حقوقی متداول بوده که در قالب تعهد اثری از خود به جا می گذارد شرط یک الزام و تعهد تبعی است که با درج در متن عقد، مشروط علیه به ایفای آن ملزم می شود یعنی دارای ادله وجوب وفاء است
مشخصات فایل

تعداد صفحات
35

حجم
0 کیلوبایت

فرمت فایل اصلی
doc

دسته بندی
فقه و حقوق اسلامی

توضیحات کامل
شرح مختصر: ولی اگر طرفین به شرط باطلی توافق کنند مشروط علیه را نمی­توان به ایفای آن مجبور کرد چون برای شرط باط
به نام اوی من و تو ...
یادش بخیر!روز عقد آبجی منیژه، مامان خیلی ذوق زده بود. راه و بیراه اسفند دود میکرد و آیت الکرسی میخواند.یادمه، خان عمو که جعبه های میوه را آورد و چید کنار حوض، مادر دوید توی اتاق و گفت: منیره جان! پاشو مادر، پاشو بیا توی حیاط میوه هارا باهم بشوریم، وقت نیست ها...
با مادر کنار حوض فیروزه نشستیم. مامان نمیتونست ذوق و شوقش را مخفی کند. مُدام حرف میزد و بی جهت لبخند میزد و دعامیکرد.بهم گفت: بعد از رفتن بابات این حوض هم انگاری دلش گر
در مورد نحوه پرداخت ، وقتی بیت کوین به این حد رسید ===> 0.00001 BTC
 
میتونید برداشت کنید که تو تنظیمات افزونه که در کنار بالای صفحه بصورتش یه ۳ خط می باشد ، میزنید روی گزینه ===> WITHDRAW BTC
 
اول به حساب بیت کوین خودتون منتقل میکنید ، اگر ندارید میتونید بسازید ، اموزش ساخت کیف پول بیت کوین  بصورت کامل و مرحله به مرحله خواهیم گذاشت
13 آگوست 2019
کمتر کارگران مشروط SSDI را جستجو می کنند
اکثریت قریب به اتفاق کارگران به اصطلاح مشروط - فکر می کنید رانندگان Lyft ، ثبت نام و لیست رشته های بدون کنکور علمی کاربردی مالیاتی اصفهان میزبان AirBnB ، پیمانکاران مستقل ، مشاوران و فریلنسرها - سابقه کار لازم را برای درخواست مزایای ناتوانی فدرال در صورت آسیب دیدگی ایجاد کرده اند.
میزان پوشش ماجراهای لس آنجلس: نسخه کبوتر ثبت نام و لیست رشته های بدون کنکور علمی کاربردی بهزیستی و تامین اجتماعی استا
 
اینک که به یاری مزدا تاج شاهی بر سر گذاشته‌ام اعلام میکنم که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من میدهد دین وآیین و رسوم ملت هایی که من پادشاه آنها هستم را محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من، رسوم ملت هایی که من پادشاه‌شان هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده‌ام تا روزی که زنده هستم هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر مل
پادشاهی تصمیم گرفت تا زیردستان خود را آزمایش کند تا بداند چه کسی رفتار خوبی در زندگی داشته است و چه کسی برای پیشرفت کشور زمان زیادی صرف می‌کند. او یک تخته‌سنگ بزرگ را در وسط جاده گذاشت و در یک مکان نزدیک به آن پنهان شد تا ببیند چه کسی تلاش می‌کند تا آن را حرکت دهد. او تعدادی از بازرگانان ثروتمند و درباریان را که از راه جاده عبور می‌کردند، دید. اما آنها برای برداشتن تخته‌سنگ هیچ تلاشی نکردند و به سادگی از کنار آن گذشتند، درحالیکه تعدادی از آ
ورزش 11 - اسماعیل حلالی، بازیکن سابق پرسپولیس، در خصوص کنار گذاشتن شایان مصلح و سروش رفیعی از فهرست تیم پرسپولیس توسط کالدرون، اظهار داشت: مصلح مدت زیادی مصدوم بود و در تمرینات هم حضور نداشت. شاید به این دلیل او را کنار گذاشت که آماده نبود.وی افزود: در مورد رفیعی، اما شرایط فرق می‌کند. سروش بازیکن خلاق و بااخلاقی است و من هم از کنار گذاشتن او شوکه شدم. من با رفیعی نسبتی ندارم، اما به هر حال در ایران کمتر بازیکنی توانایی فنی رفیعی را دارد. به هر
به استناد سایت مشاوره حقوق خانواده دینا ، اصولا در قراردادهای مالی تخلف از شرط فعل در قرارداد باعث ایجاد حق فسخ برای مشروط له می شود . با این حال در عقد نکاح اینگونه نیست و تخلف از شرط فعل در عقد نکاح سبب ایجاد حق فسخ نمی شود ؛ چرا که در نظر قانونگذار بقای خانواده در اولویت اصلی است ؛ با این حال حق مطالبه خسارت توسط مشروط له به قوت خود باقی است . برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد آثار و پیامدهای تخلف از شرط فعل در ازدواج بر روی لینک زیر کلیک کنی
حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد.»
مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رس
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان
کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت
او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع
پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او
را به سختی تنبیه کند..
 
 
 
 
ادامه مطلب
رسید بالای سرم؛ وقتی مشغول مردنم بودم. اشکم را دید و دستم را گرفت. زیر سرم بالش گذاشت و به حر‌ف‌هام گوش کرد و بعد بلندم کرد برد پیش خودش. تا شب تنهام نگذاشت. حرف زد و سکوت کرد. مستاصل شده بود که باید چه کار کند... شب که شد آمد بالا و جای همه چیز را عوض کرد. مبل و میز و تابلو را جابجا کرد. تختم را گذاشت روبروی یک پنجره که هوا داشته باشم. شش تا گلدان آورد و چید کنارش. گفت "چشمتو که باز می‌کنی یه چیز زنده غیر از خودت ببینی! بهشون سلام کن". 
آه مادر... کاش
 
 اوایل چادر و مقنعه اش  فرقی با بلوز برایش نداشت* ...
گرما و سرمانداشت...پشت فرمان ماشین و موقع رفتن کنار دریا نداشت ...راحت می پوشیدشان
بعد از مدتی حس کرد رانندگی با چادر سخت شده نمی دانست چرا چادر یهو آمده توی دست و پایش... برای همین موقع رانندگی چادر را گذاشت صندلی عقب تا آزاد شود از آن همه دست و پاگیری ...اشکالی هم نداشت! موقع پیاده شدن می پوشیدش!
مدتی بعدتر حس کرد چادرش چقدر سنگین شده! و کنترلش سخت مخصوصا موقعی که کتاب به بغل است (یا بچه به بغل ی
هرموقع توی خوندن یه متن علمی می‌بینم که یه فاصله‌ای با یکای AU (واحد نجومی یا Astronomical Unit، که برابره با فاصلۀ زمین تا خورشید) نوشته شده، یاد مرحوم شاه هنری اول انگلستان می‌افتم... خدابیامرز یه روز از خوابِ ناز پا شد و در حالی که داشت به بدن‌ش کش و قوس می‌داد، نه گذاشت و نه برداشت و فاصلۀ بین دماغ و نوک انگشت شست مبارک رو گذاشت یه یارد!
برای من همیشه شروع کردن هرکاری سخت بوده، ولی از اون سخت‌تر تموم کردنش بوده. امروز کاری رو تموم کردم که واقعاً دوست داشتم که ادامه بدمش ولی نشد و این نشدن، هفتاد درصدش تقصیر خودمه! نمیدونم از تموم کردنش چه حسی داشتم..عصبانیت، ناراحتی..؟ ولی نمیخوام کاری رو که قبلاً انجام دادم رو دوباره انجام بدم. خیلی نبایدای دیگه هم هست که امروز برای خودم گذاشتم. خیلی مرزای بیشتری برای خودم گذاشتم و راضیم. از منی که شروع کردم به زندگی کردن و از منی که با یه‌ات
دوستیمو با آرزو بهم زدم
از نظر من آرزو آدمیه که رفتارای زشت خودشو نمیبینه اما رفتای بد منو با لحن بد ب روم میاره
اما من درمورد رفتارا وحرفایی ک خیلی وقتا ناراحتم کرده حرفی نمیزنم چون جز عصاب خوردی چیزی برام نداره
فکر میکنه خیلی عاقل وفهمیدست وبقیه نفهمن وفاز نصیحت برمیداره :/
 
خیلی خوشحالم از اتمام این دوستی...
 
اما آشفتم از این جهت که هرچی درس میخونم یادم میره وامتحانامو خراب میکنم
میترسم از مشروط شدن
تنها امیدم خداست
خدایا حال دل منو همه آ
پیرمرد یک نوار داشت که هروقت دلش پر میشد و تنهایی اش سر می‌رفت، به آن گوش می‌داد. یک شب که خسته بود، نوار را گذاشت توی دستگاه اما با دست لرزانش به جای کلید پخش، کلید ضبطش را زد و با این فکر که اول نوار خالی است، بی اعتنا رفت سراغ خودش. آخر شب هم نوار را فراموش کرد و از خستگی خوابش برد.
صبح که بیدار شد فهمید با دست خودش چه کرده. نوار را گذاشت. دید صدایی نیست جز راه رفتنش، تنهایی غذا خوردنش، مسواک زدنش... و سکوتش. پیرمرد  سکوت خودش را ضبط کرده بود. و ح
پیرمرد یک نوار داشت که هروقت دلش پر میشد و تنهایی اش سر می‌رفت، به آن گوش می‌داد. یک شب که خسته بود، نوار را گذاشت توی دستگاه اما با دست لرزانش به جای دکمه ی پخش، دکمه ی ضبطش را زد و با این فکر که اول نوار خالی است، بی اعتنا رفت سراغ خودش. آخر شب هم نوار را فراموش کرد و از خستگی خوابش برد.
صبح که بیدار شد فهمید با دست خودش چه کرده. نوار را گذاشت. دید صدایی نیست جز راه رفتنش، تنهایی غذا خوردنش، مسواک زدنش... و سکوتش. پیرمرد  سکوت خودش را ضبط کرده بود.
دیشب که موقع خواب، امید یک ساعت بیشتر خوابیدن را داشتید، گمان می کردید امشب نور علی نور شود و برای همیشه خوابیده باشید؟ بعد از این همه هواخوری در اهواز، نوبتی هم که باشه، نوبت زمین خوردنتان بود؛ اما بیماری خوزستان کم آبی بود نه کم خونی، چه کسی به شما گفت به زمین خون بدهید؟ نمی دانید این خاک فرق لاله و لوله را نمی داند؟آن انقلابی که بر سر تفنگ های پر، گل می گذاشت، این چنین بر سر مردمش کلاه گذاشت، گفت احترام به همه ی اقوام، اما نگفت منظورش از اق
وقتی از اینکه خودتان باشید راضی باشید، بدون اینکه مقایسه کنید یا برای تحت ‌تاثیر قرار دادن دیگران رقابت کنید، هر فرد باارزشی به شما احترام خواهد گذاشت.و مهمتر اینکه خودتان هم به خودتان احترام خواهید گذاشت.هیچکس حق قضاوت کردن شما را ندارد. ممکن است مردم داستان‌های شما را شنیده باشند و تصور کنند شما را می‌شناسند اما هیچوقت نمی‌توانند آنچه بر شما گذشته را احساس کنند

ادامه مطلب
یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود. هرکسی از کوچه رد میشد، لگدی به سنگ میزد و پرتش میکرد یک گوشه ی دیگر. سنگ کوچولو خیلی غمگین بود. تمام بدنش درد میکرد. هرروز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده میشد. سنگ کوچولو اصلا حوصله نداشت. دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای مخفی شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید. وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد: « هندو
پیرمرد یک نوار داشت که هروقت دلش پر میشد و تنهایی اش سر می‌رفت، به آن گوش می‌داد. یک شب که خسته بود، نوار را گذاشت توی دستگاه اما با دست لرزانش به جای کلید پخش، کلید ضبطش را زد و با این فکر که اول نوار خالی است، بی اعتنا رفت سراغ خودش. آخر شب هم نوار را فراموش کرد و از خستگی خوابش برد.
پیرمرد صبح که بیدار شد فهمید با دست خودش چه کرده. نوار را گذاشت. دید صدایی نیست جز راه رفتنش، تنهایی غذا خوردنش، مسواک زدنش... و سکوتش. پیرمرد  سکوت خودش را ضبط کرده
امروز یکی از صمیمی‌ترین دوستای دوران دبیرستانم اومده بود دانشگاه بهم سربزنه. کلی باهم حرف زدیم از گذشته از الان...
بعد چند دقیقه یه سیگار از جیبش بیرون آورد و گذاشت لای لباش روشنش کرد و دستاشو گذاشت تو جیبش 
خیلی صحنه بدی بود واسم... صمیمی‌ترین دوستم از سرما لباش میلرزید و سیگارو پک میزد، چشمای سرخش به زور باز بود و خیره بودیم به چشمای هم،چرا اون همه شادی و انرژی تو چشماش جاشو داده به بی‌تفاوتی و سردی؟
دلم واسه اون روزایی تنگ شده که باهم میرف
ذوب
وزیر راه به اصفهان می‌رود؛ محمد اسلامی فردا طی سفری به اصفهان به ذوب‌آهن خواهد رفت و پارت جدید ریل پرسرعت ذوبی‌ها را تحویل می‌گیرد /اخبارمعدن
ذوب
ذوب و تملک زمین مشروط به احداث و ساخت آن کل مبلغ 400 میلیارد ریال است . 119281 میلیون ریال پرداخت شده و مابقی طی سه فقره چک... این شرکت با شرکت سهامی عمران شهر جدید فولادشهر، اراضی محله ظفر(B9) فولادشهر به مساحت 141502 متر مربع مشروط به احداث واحدهای مسکونی، تجاری و خدماتی به مبلغ 403،753 میلیون ریال به شر
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت استوای بر بازوی او رد غلافی سخت
به استناد سایت مشاوره حقوق خانواده دینا ، در مورد عقد نکاح ، موارد فسخ نکاح در قانون شمارش و احصاء شده اند و تخلف از شرط نتیجه در عقد نکاح جزء موارد فسخ نکاح شمرده نشده است . بنابراین ، مانند سایر عقود و قراردادها ، حق فسخ نکاح به عنوان ضمانت اجرای تخلف از شرط نتیجه شناسایی نشده است و تنها پیامد و اثر تخلف از شرط نتیجه در ازدواج آن است که مشروط له بتواند از مشروط علیه یعنی کسی که به شرط مذکور عمل نکرده است ، تقاضای مطالبه خسارت کند . برای دریافت
دو برادر بودن که یکی از انها 17 سال داشت و مترس نامیده شوده بود و برادر دیگری10  سال بیشتر نداشت داریس نام نهاده شده بود.
روزی برادر بزرگتر که داشت در مرزعه کار میکرد از دوستش خبر جنگی را در مرز شنید و بعد از چند روز به کمک لشکریان شتافت.او را از دشمن هیچ باک نبود و شجاعانه در برابر دشمن ایستاد که در همین راه جانش را باخت.
خبر به گوش برادر کوچک تر که رسید روز ها گریه کرد و در غم افسردگی اسیر شد ولی معتقد بود برادرش زندست.
او به خانه که می امد با نگاه
               
پیامبراسلام و معلم اخلاق بشریّت؛ حضرت محمّدصلّی الله علیه وآله دروجوب پای بندی به عهد و پیمان؛ که عهد با خدا و انسان را شامل می شود؛ فرمودند: "وعده هم نوعی دیِن هست؛ وای برکسی که وعده دهد و خلف وعده کند؛ وای برکسی که وعده دهد و خلف وعده کند."        کنزالعمال ح ۶۸۶۵                                                                               فرمایش پیامبراسلام؛ برگرفته از آیه یک سوره مائده " یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود" بوده که عذ
وقتی وسط یه روستای خییییلی دور باشی و موقع اومدنم یادت رفته باشه نون بخری و با خودت بیاری و روستای مذکورم کلا یه نونوایی داره ک در طول روز فقط ۱ ساعت و اونم تو تایم کاری شما بازه و ....
و کنار همیه اینا یه همسر داشته باشی ک عشق غذاهای نونی باشه
در نهایت مجبور میشی نونواهم بشی(:
همین الان برای دفعه دوم نون پختم(((:
یه جور عجیبی حرفه ای شدم اصن((:
بعضی وقتا آدم یه کارایی میکنه که خوابشم نمیدیده(:
چرا نمیشه عکس گذاشت؟/:
-----------
بانونوشت:تیتر= مولانا
جنین لعنتی کثافت خر الاغ بوزینه بیشعور عوضی ************* 
هرچی فحشت بدم واست کمه خیلی ***** هستی
همه ازت مینالن
فیزیو هم که افتادم فقط خدا رو شکر که 0.8 واحد بیشتر نیست میتونم ترم بعد بردارم و خداروشکرتر که درسی مثه بیو با 1.9 واحد نیوفتادم و یا آناتومی با 2.2 واحد پاس کردنی ام وگرنه ترم بعد نمیشد بردارم بخاطر واحد زیاد
دعا کنید فقط دعا کنید جنین رو خوب بدم که حداقل آناتومیم ۱۶ بشه و مشروط نشم (بخاطر همینه که انقدر واسه جنین استرس دارم و سرمایه گذاری کردم
روزی و روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سالها به هنگام پاییز انارهایش را در سینی نقره ای ، بیرون اقامتش می گذاشت و بر روی سینی ها این نوشته را می گذاشت(یکی بردارید، نوش جان)
اما مردم می گذشتند و هیچ کس از میوه بر نمی داشت.
بعد مرد فکری کرد و یک سال، هنگام پاییز دیگر در سینی های نقره ای انار نگذاشت، اما بر آنها نوشته هایی گذاشت که می گفت(اینجا بهترین انارهای کشور را داریم، اما بهایشان گرانتر از انار های دیگر است.)
و همه مردان و زنان از
مدتی است که شغل جدیدی برای بسیاری از هموطنان ایجاد شده. قبل ها از ترس
گربه نمیشد آشغال گذاشت بیرون و آمدند برای اینکه گربه ها آشغالها را پاره
نکنند محفظه های سیمی درست کردند. الان از دست جستجوگران گنج داخل آشغالها
نمیشه آشغال گذاشت. تعدادشان هم آنقدر زیاد است که برای هر کوچه چند نفر
همیشه در حال کمین هستند. وقتی آشغال را می بریم که بذاریم، حتی اجازه نمی
دهند آشغال به سطل برسد و از دست آدم گرفته و پاره پاره اش میکنند.
بهرحال این هم از سهم آنه
این یک گفته قدیمی اما با این حال هنوز هم صدق می کند.
که هنگامی که بحث از ارتباط به میان می آید:
تفسیر مدیریت تعارض تفاوت ها اجتناب ناپذیر هستند اما تعارض رویدادی اختیاری است.تفاوت ها ناچارا به دلیل تفاوت در نقطه نظرات،دیدگاه ها و گرایش های مختلفی ایجاد می شوند.
تعارض زمانی ایجاد می شود که یکی یا هر دو طرف تلاش می کنند.
تا بلاجبار یکدیگر را وادار به پذیرفتن دیدگاه های خود کنند.مدیریت تعارض
ما جذب افرادی می شویم که با ما تفاوت دارند خارج از تمای
+بعضی اوقات باید همه دل مشغولی ها رو کنار گذاشت و با خانواده بود.بودن با خانواده خیلی روحیه بخشه.دیشب با مادر و پدر خواهرم رفتیم بیرون.اون موقع احساس می کردم خوشبخت ترین دختر دنیام.خوشبخت ترین.خدایا ، لطفا همه ی خانواده ها رو همیشه سالم و سلامت و شاد نگه دار.
خدایا ، شکرت. :)
رسم هر سالۀ اینجا، جمع شدن سر سفرۀ افطار خانۀ پدری همسرم ست. هر شب دعوتیم به نان تازه و پنیر و سبزی و چای و خرما. نان تازه را مردها می‌آورند، سبزی را هم هماهنگ می‌کنیم که هرکس بتواند، هر روز، به قدر نیاز بخرد. سفرۀ ساده و دلچسبی‌ست و به قول مادر همسرم بی‌هیچ تکلّف و سختی، هر شب میزبان روزه‌داران‌ست و به خودش می‌بالد و آشکارا ذوق می‌کند و حاضر نیست میزبانی را به ما یا برادر همسرم واگذار کند...
نشسته بودیم سر سفرۀ افطار. میزبان حواسش به همۀ مه
حوصله ندارم اون اهنگ حبیب که میخوند 
من خسته من تنها لب ساحل قدم زنون... رو بذارم
ولی میخوام بگم چقدر دلنشین برام:////
+بعد از یک روز، بیان ناز اوردن رو گذاشت کنار و باز شد!
اینجوری بگم که هی ادرس رو زدم میگف connection safe نیست 
میخواستم بگم مرد مومن 4-5سال میومدم چرا نگفتی
++پست قبلم باید بگم واقعا نصفه شب داشتم سکته میکردم و شقیقه هام درد گرفته بود و صدای قلبمو میشنیدم
ولی امتحانم خوب بود
تا که سر به روی پیکرم گذاشت، جز قلم، سری به دستِ من نبود
هیچ درد سر نداشتم، اگر: این زبانِ سرخ در دهن نبود
دستِ بی‌اجازه‌ی پدر، بلند... وای از زبانِ تلخِ مادرم
کاش در زبان مادریِّ من، زن بُنِ مضارعِ زدن نبود
مادرم وطن! بگو کدام دیو، بچه‌هات را به مرزها فروخت 
مادرم وطن! بگو پدر نبود، آن که هرگز اهلِ این وطن نبود
پای حجله‌های خون، برادرم، پاش را فروخت، یک عصا خرید 
او بدونِ پا به جشنِ مرگ رفت، بس که هیچ پای‌بندِ تن نبود
توی واژه‌نامه جای جنگ،
یه وانت داره که پشتش بساط فلافلی راه انداخته. یه بنر کوچیک هم زده رو در پشتی وانت به این مضمون: فلافل سعید
سعید یه جوونه تو سن و سال من.
 شاید بزرگتر شاید هم کوچیکتر.کلی شیشه نوشابه با جعبه های زرد رنگ قدیمی (که البته لیموناد با شیشه سبزرنگ هم توشون پیدا می شه)، یه دبه خیار شور، یه دبه سس خردل (از همون دبه های جای سرکه وردا) و یه جا نونی و البته دستگاه کارت خوانش محتویات انتهای وانت سعیده. 
یه گاز چهار پایه که اطرافشو برای در امون موندن از وزش باد 
-اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، انّ الله و ملائکته یصلّون علی النّبی یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً
مردم سه صلوات فرستادند و یکی از پیرمردهای صف اول جماعت که خادم مسجد بود، میکروفن را گذاشت کنار جوانی که به تازگی دهه ی دوم زندگی اش را شروع کرده بود تا او تعقیبات نماز را بخواند.

ادامه مطلب
صبح،یک جور خوبی هوا خوب بود.
از طلوع آفتاب گذشته بود اما،گنجشک ها درست شبیه به دقیقه های پیش از طلوع آفتاب،غوغا می کردند و در هیاهو بودند.
آسمان،ابری-آفتابی بود و تا ابرها کنار می رفتند،آسمان تمامیتِ آبی خود را به نمایش می گذاشت.از آن آبی های پررنگ و پاک.
حس می کردی،انگار بهار فقط دو کوچه با خانه تان فاصله دارد.
حالا ساعت حوالی 15 است و دارد برف می بارد ... 
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صد
امام صادق ع فرمود رسول خدا ص یک شب پنجشنبه برای افطار در مسجد قبا بود و فرمود رسول آیا آشامیدنی هست لوس بن خوئی انصاری قدمی از شیر  مکه بر گرفته با عسل آمیخته خدمتش آورد چون بدهان گذاشت و چشید بد  هان  گذاشت چشید کنارش زد و فرمود  دو نو شابه ایست که با یکی از آنها از دیگری بی نیازی حاصل میشود من اینرا نمیاشامم و تحریم  هم نمیکنم ولی برای خدا تواضع میکنم زیرا هر که برای خدا تواضع کند خدایش بلند گرداند و هرکه تکبر کند خدایش  پست کند و هرکه در زند
کلیک کنید
2
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
"فصل اول"
به نام پرودگاری که خالق زیبایی هاست
این رمان برگرفته از تخیلات من نا نویسنده است وهر گونه تشابه اسمی
کاملا تصادفی میباشد.
نگاهی به انبوه کتابهای کنار دستش انداخت، ریاضی ، فیزیک، جبر
هندسه ،پری نازبا خود اندیشید، خدایا چرا این هندسه ی کوفتی توی سر
من نمی ره؟!.روی اولین پله ی ایوان نشست و پاهای برهنه اش را برروی
دومین پله ی داغ و تب دار گذاشت . بی حوصله موبایلش را برادشت و
نگاهی به صفحه ی شکسته شده . دک
از اینکه همیشه، روزی سه بار بعد از هر بار شستن استکان ها، سینی چای را فقط آب می کشید و پشتِ لوله ی آب می گذاشت متنفر بود. از صحنه ی لوله ی گچ گرفته روی یک سینک سابیده شده و یک سینی چای فقط آبکشی شده و قهوه ای از لکه های چای، آنقدر قهوه ای که معلوم نبود اصلا چه رنگی بوده! از همان چند تفاله ی ته مانده روی سینک هم! قد و سنش باهم قد نداد بیشتر از اینها متنفر شود، از دم کنی زرد و چرک، از دستگیره های نصفه سوخته و...
بیست ساله که بود داشت زیر غذای سر رفته روی
 
 
روزی، مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میخواست که با یکی از کارگرانش حرف بزند.خیلی او را صدا زد... اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشد! بناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰ دلاری به پایین انداخت. تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰ دلار را برداشت و توی جیبش گذاشت و بدون اینکه بالا را نگاه کند، مشغول کارش شد. بار دوم مهندس ۵۰ دلار فرستاد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش گذاشت...بار سوم مهندس سنگ کوچکی را پایین ا
بی چراغ بودن تراکتور یک کشته و دو مصدوم در زرند بر جای گذاشت 
طبق اعلام کارشناس فوریت های پزشکی: حوالی ساعت 20:30 شب گذشته یک سواری سمند که از مسیر فتح آباد به زرند در حال حرکت بوده که با تراکتور بی چراغ برخورد نموده و یک کشته و دو مصدم بر جای گذاشت. 
حسن زاده کارشناس فوریت های پزشکی در گفتگو با خبرنگار ندای زرند افزود : علت اصلی این حادثه بدون چراغ بودن تراکتور در شب بوده که متاسفانه راننده نوجوان این تراکتور ابتدا توسط اورژانس ۱۱۵ به بیمارستان
یکی از دخترهای دبیرستان چهار روز بود غذا نخورده بود. از اسنپ فود پیتزا گرفتم و به خنده و شوخی بازی بازی بهش دادم خورد. آخرش گفت من همیشه خوشحال بودم که تک فرزندم اما امسال که با شما اشنا شدم فکر میکنم اگر یه خواهر داشتم حتما با من مثل شما مهربون بود و همیشه میشد روی کمک و حمایتش حساب کنم. بعد گفت خانوم میشه بعد کنکور با من دوست بمونید؟ اگر نباشید خیلی تو زندگیم جاتون خالیه...اشک از چشماش سُر خورد و سرش رو گذاشت رو شونه ام. زنگ تفریح بعد باز تو راه
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد؛ کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبایی درون چشمه دید، می دانست این سنگ باید گرانبها باشد پس آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آود و به او داد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت: "آیا آن سنگ را به من می دهی؟" زاهد ب
همیشه فکر کرده‌ام چه قدر این جمله بی‌انصافیست که ‌می‌گویند از هر چی بترسی سرت می‌آید، این تشویق به فکر نکردن در کنار تشویش سخت گیرد روزگار بر مردمان سخت‌کوش، آزارم داده‌اند.  ترس‌های بزرگ ترس‌های کوچک را می‌خورند و کمیت ترس‌هایت را کاهش می‌دهند. برای آن‌هایی که کیفیت نمی‌فهمند خبر خوشیست. نمی‌دانم شاید خدا هم انسان را از ترس تنها ماندن و دیده نشدن آفرید اما اگر انسان پیش از آن که دنیایش به آخر برسد آخر دنیا را ببیند دیگر نخواهد ترس
وقت آن سررسید که بار بر زمین گذارند و مدتی را برای استراحت و خوردوخوراک اختصاص دهند. اما باد و خاک نگذاشت تا کاروان -یک آن حتی- در آن خطه پربلا ماندگار شود. پس کاروانیان به‌ناچار بار بستند و به‌سوی دیار مقصد رهسپار شدند.تا منزل بعدی راه درازی در پیش بود. قافله‌سالار، کاروانیان را به‌سوی رباطی کهنه هدایت می‌کرد تا دمی بیاسایند و قوت گیرند. کودکان و زنان، سوار بر شتران و مردها پای پیاده می‌رفتند. تا نیم روز، وقت مانده بود تا به کاروانسرا و آف
به مدیریت آموزش وپرورش ابهرموضوع تخته وایت برد
بااهداسلام وتحیتاحتراما؛ باتوجه به تماس های مدیران محترم مدارس شهرستان  درمورد نیازشان به تخته وایت برد،مجمع خیرین مدرسه ساز درنظر دارد همچون سالهای گذشته تخته وایت های درابعاد بک در دو به قیمت دوبست و پنجاه هزار تومان و نود در یک ونیم به مبلغ دوبست  هزار تومان مشروط براینکه تقاضای مدارس حداقل دویست عدد باشد دراختیارشان قراردهد مستدعی است نسبت به احضاء آمار نیاز مدارس اقدام وبه دفتر مجمع ا
بیوگرافی و زندگینامه کیوانچ تاتلیتوغ
بیومیو : کیوانچ تاتلیتوگ با نام اصلی کیوانچ تاتلیتوغ به انگلیسی Kıvanç Tatlıtuğ در 27 اکتبر 1983 در آدانا، ترکیه متولد شد.
پدرش اردم تاتلیتوغ و مادرش نورتن تاتلیتوغ هستند.
قد او 187 سانتیمتر است.
کیوانچ 4 خواهر و برادر دارد.
او
تحصیلات خود را در دبیرستان Yenice Çağ Private High School در حالی که در
دوران دبیرستان در بازی بسکتبال عالی بود تمام کرد. هنگامی که پدر او مریض
شد آنها به استانبول نقل مکان کردند تا پدرشان درمان مناسب
همون قدر که تنبیه چیز ناخوشایندیه، تشویق هم هست. احساس خوبی بر می انگیزه، و همین باعث می شه که اشتباه بودنشو نفهمیم.
مسیله اینه که باید متوجه بود که به آدما نباید جهت داد، بذاریم راه خودشونو برن. حالا چه خوشایند ما باشه و چه نباشه.
یه مسیله دیگه هم اینه که شاید باید تمام این قضایا رو به پای گوینده گذاشت. در واقع گوینده داره با احساساتش دست و پنجه نرم می کنه در اون لحظات. و خب به شنونده ربطی نداره جز اینکه اگه بخواد در کنار گوینده و احساساتش قرار
به معنای واقعی کلمه الان زندگیم همین وضعیت قمر در عقربو داره ! 
امتحانا ... ساختمون ... کار ... بورس ... ازدواج
بازم خداروشکر که زندگی جریان داره ... سختی ها تموم میشن و یک روزی به همه این روزا میخندم ... 
تقریبا این ترم دارم مشروط میشم :-/ 
درسته کم درس میخونم( اصلا نمیخونم) و حجم و سطح درسا خیلی زیاد شده اما تمرکزمم خیلی کم شده !
قبلا شب امتحانی میخوندم ۱۴ میشدم 
الان دو سه روز مونده به امتحان میخونم و ۱۰ و کمتر میشم -_- 
+ نوشته بود کسیو داری که موقع سختی
برای بکارگیری یک شخص جهت تصدی یک شغل یا منصب از کجا شروع کنیم؟
به نظر می آید هرکجا نیاز بود شخصی استخدام شود یا مسولیتی به وی سپرده شود ، لازم است شرطهای زیر در مورد وی به ترتیب احراز شود تا صلاحیت وی به صورت مشروط مورد تایید قرار گیرد:
1-شخص از سلامت روانی برخوردار باشد. این شرط اگر محقق نشود کل پروسه بکارگیری یا استخدام آن شخص باید کنسل شود ؛ چرا که عواقب آن بسیار پرهزینه و مخاطره آمیز خواهد بود . آزمونهایی در این زمینه وجود دارد که یکی از آنها
یک پیرزن چینی دو کوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده میکرد. یکی از کوزه ها ترک داشت، در حالی که کوزه دیگری بی عیب و سالم بود و همه آب را در خود نگه میداشت.
 
یک پیرزن چینی دو کوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده میکرد. یکی از کوزه ها ترک داشت،در حالی که کوزه دیگری بی عیب و سالم بود و همه
    اگر اشتباه نکنم ترم سوم دانشگاه بودیم و آهنگ "همه چی آرومه" تازه منتشر شده بود. هم اتاقی های ما که می شوند همین دوستان الانم، مثل بقیه ی دخترا عاشق این آهنگ بودند و اصلا به ایمان آورده بودند. حداقل روزی ۵-۶ بار این موزیک را با صدای بلند در واحد پخش که میکردند هیچ، حتی با آن همخوانی میکردند و گاهی هم دستی می افشاندند و پایی هم می جنباندند و کلا ایمان آورده بودند که همه چی آرومه و چقدر خوشبختند و زندگی هنوز خوشگلیاشو داره و باید از زندگی لذت بر
بزرگ شد...
حُرمت گذاشت هر که به زهرا(س) بزرگ شداندازه‌ی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآن که قدم گذاشتقطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماندمجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاستسَر خَم نمود حضرتِ  حُر  تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبله‌ خود را عوض نمودتیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه رادر پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شدحُرّ پیر وادی همه‌ اهل توبه استبر اهل توبه مُرشد و با
من احتمالا نمی‌افتم ولی هنوز بحث مشروط شدن هست چون امتحان شنبه رو در حد پاس شدن نوشتم ممکنه معدل نمرات ترمم به حد مشروط نشدن نرسه
فقط یه بحثی هست که اگه امتحان دوشنبه‌ی هفته‌ی بعد رو کامل بشم و پروژه‌ی این درس امروز رو هم کامل بگیرم احتمالا لب مرزی مشروط نمیشم
پ.ن۱:
تموم چیزهایی که حالمو خوب می‌کنن فرسنگ‌ها ازم دورن
مثل تو
پ.ن۲:
واقعا چی شد که به این نتیجه رسیدم در حد پاس شدن بخونم و اینکه ارزشش رو داشت یا نه
باید بگم جواب سوال اول رو نمیگم و
#کودکان_را_دوست_داشت
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 
بچه‌ها را که می‌دید، گل از گلش می‌شکفت.یک‌جوری با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کرد.به بچه‌های ۸-۷ ساله به‌اندازۀ مردهای بزرگ احترام می‌گذاشت؛  «شما» خطاب‌شان می‌کرد.به بچه‌ای که کنار پدرش نشسته بود و با کنجکاوی و بازی‌گوشی  داشت نگاهش می‌کرد، به شوخی می‌گفت: «شما پدر ایشونید یا ایشون  بابای شمان؟!» (بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان)
  به شیوه باران، ص٢٣

 
یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت.باید حقیقت را فهمید.در جنگ صفین یکی از کارهای مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونی داشتند. همینی که حالا امروز به آن جنگ روانی می‌گویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوه‌هایش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلی هم ماهر بود
رئیس اورژانس کرمان خبر داد:
برخورد دو خودرو در زرند 5 مصدوم بر جای گذاشت  
رییس اورژانس کرمان از وقوع یک تصادف در شهر زرند خبر داد و گفت: امروز 7 تیرماه در ساعت 12 و 41 دقیقه یک دستگاه پیکان با یک دستگاه پژو 206 با یکدیگر برخورد کردند.
وی محل این حادثه را چهارراه شهید باهنر زرند اعلام کرد و افزود: در این حادثه 5 نفر در رده سنی 10 ماهه الی 25 ساله که 2 خانم و 3 آقا بودند ، مصدوم شدند.
وی خاطر نشان کرد : یکی از دو خودرو به علت نشت گاز در معرض انفجار قرار داشت ک
روزی که بالغ شدم فکر کردم اینجا آخر دنیاست
روزی که سر کنکور غش کردم گفتم اینجا آخر دنیاست
روزی که مامان رفت گفتم اینجا آخر دنیاست
روزی که خواهرم دیابت گرفت گفتم اینجا آخر دنیاست
وقتی دو ترم متوالی مشروط شدم
وقتی فهمیدم توی سرم یه تومور شش میلیمتری هست
اما هیچکدوم آخر دنیا نبود.
داروهای خواهرم کمیاب شده.میترسم این بار آخر دنیا باشه...
میدونم این بار هم آخر دنیا نیست...
به شدت خسته ام و به شدت افسرده شدم از طرفی قضیه اظهار نامه مالیاتی موسسه که ب
وب سایت حقوقی حمیرا پارسا وکیل پایه یک _ از جمله نهادهایی که قانون گذار جهت تضمین حقوق زن در نظر گرفته است، حق حبس است این واژه بدین معناست که مطابق ماده 1058 قانون مدنی زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده است از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند،مشروط بر آنکه مهر او حال باشد.
و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود حال در چنین موقعیتی اگر زن از انچام وظایف زناشویی در راستای اعمال حق حبس خود خودداری نماید،استفاده از حق حبس توسط زوجه مح
مدتها قبل من بودم و روانی که انقدر فرسایش پیدا کرده بود که احساس میکردم چیزی ازش باقی نمونده. نوسانات خلقی که سر به فلک کشیده بود و داشت از زندگی سیرم میکرد، اون لحظه هایی که هر ثانیه ش برام مثل شکنجه بود؛ به شدت پرخاشجو و عصبی بودم. خودم نمیتونستم برای خودم کاری کنم، درمانده و از همه جا بریده پناه بردم به مطب یه روانپزشک با اینکه مطمئن بودم فایده ای نداره و دیگه نمیشه واسه من کاری کرد. 
روانپزشکم وقت گذاشت، حوصله کرد، مرام گذاشت، بیشتر از او
شب قبلش صدای آهنگ کل پارکینگ رو برداشت عصبی بودم روز سخت تحقیقایی که ارائه دادم همشون سخت این آقای محترمم روی مغزم یورتمه میرفت اولش رفتم توی اتاق درومحکم کوبیدم بهم شنید بدتر کرد بعد فکر کردم برو بیرون ظرفا رو بشور بی محلش کن من ظرف شستم اونم آهنگ گذاشت شب بعدش به نشانه اعتراض رفتم خونه مادربزرگم روز بعدش یه دلم گفت برو خونه یه دلم میگفت برو خونه مادربزرگت آخرش فکر کردم تا کی میخوای فرار کنی برگرد خونه یکم کنار بیا از یه طرفم توی وجود آدما ی
مدتها قبل من بودم و روانی که انقدر فرسایش پیدا کرده بود که احساس میکردم چیزی ازش باقی نمونده. نوسانات خُلقی که سر به فلک کشیده بود و داشت از زندگی سیرم میکرد، اون لحظه هایی که هر ثانیه ش برام مثل شکنجه بود؛ به شدت پرخاشجو و عصبی بودم. خودم نمیتونستم برای خودم کاری کنم، درمانده و از همه جا بریده پناه بردم به مطب یه روانپزشک با اینکه مطمئن بودم فایده ای نداره و دیگه نمیشه واسه من کاری کرد. 
روانپزشکم وقت گذاشت، حوصله کرد، مرام گذاشت، بیشتر از ا
در این مطلب دانلود اهنگ کنار منیو کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم برای دانلود در سایت بلاگ ترانه قرار داده می شود
دانلود اهنگ کنار منیو کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم 
دانلود آهنگ جدید آصف آریا به نام پایتم من Download New Music Asef Aria - Payatam ... کنار منی و کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم یجوری پیگیر تو شدم همه فهمیدن
 دانلود آهنگ پایتم من از آصف آریا با کیفیت عالی,دانلود موزیک ایرانی,دانلود ... کنار منی و کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم
 دیشب و اصلا نخوابیدم،ساعت پنج،سایم رو دیوار اتاق چند دقیقه ای مشغول چیلیک چیلیک و ادیتم کرد
و گوشی گوشی گوشی 
و پادکست،
سیلک رود سیلک رود سیلک رود
ریختن برنامه هایی برای اینکه ۱۶ ام (گویا)در کلاسهای کوفتی زهرماری مجازی بیاموزیم
چشمهای پف کرده
حیاط
پیشتول(فنچک اسمشو گذاشت ملوس)پیچید به پام و میومیوووووووو که یالا غذای مارو بده،انقد چاق شده که هر کی ندونه فک میکنه حاملست،هشت تومن دادم واسش گردن مرغ خریدم دیشب
یکم به غنجه ی گل نرگسم که از ب
وزهای بهار بود و مردم برای جشن بهاری خود را آماده می کردند. چند دلقک از سرزمینی دور از دهکده شیوانا عبور می کردند. آنها نمایشی ترتیب دادند و شرط تماشای نمایش را پرداخت مبلغی سنگین تعیین کردند. همه مردم نمی توانستند این نمایش خنده دار را ببینند و فقط عده خاصی می توانستند به دیدن نمایش بروند.
روزی شیوانا دختر و پسر جوانی را دید که غمگین و افسرده از کنار مدرسه عبور می کنند. شیوانا با تبسم پرسید:” دهکده ای که جوانانش غمگین باشد روی شادی را نخواهد
من ۳۳ سال دارم و ۳ ساله که متاهلم و بچه نداریم. باشگاه رشته فوتسال ثبت نام کردم اما میترسم که پیشرفت نکنم. چون عینکی هستم و نمیشه با عینک دنبال توپ دوید. تازه عینک جدید گرفته ام و برای عمل لیزیک باید حداقل یک سال عینک بزنم تا شماره چشمم ثابت بشه. ضمنا میترسم در این مدت باردار بشم و مجبور بشم ورزش رو بذارم به کنار و افسرده بشم.
کمی ناامید شده ام بهم روحیه بدهید تو رو خدا...، مجرد که بودم برادر معتاد داشتم نمیذاشت سراغ چیزی برم، اذیتم میکرد، اذیت ها
تسنیم نوشت: رئیس شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گفت: علاوه بر اینکه مردم را تشویق به حضور می‌کنیم لیست انتخاباتی نیز خواهیم داشت البته مشروط بر اینکه در سراسر کشور حداقل ۲۰۰ نفر داوطلبان واجد شرایط و تایید شده از سوی نهادهای اجرایی و نظارتی داشته باشیم.

ادامه مطلب
قبولی شرکت کننده در آزمون نظام مهندسی، مشروط به کسب 50% نمره کل و یا بالاتر در آزمون می باشد.( آزمون نظام مهندسی دارای نمرۀ منفی می باشد)، که با قبولی در این آزمون پروانه اشتغال دریافت می کنند و می توانند با این سازمان همکاری نمایند.
آزمون نظام مهندسی سالی دو بار توسط سازمان نظام مهندسی کشور، معمولاً در شهریور و اسفندماه هر سال برگزار می‌شود. فارغ التحصیلان رشته های مربوطه با گذشت سه سال از زمان فارغ التحصیلی مجاز به شرکت در آزمون نظام مهندسی
نازنینا! من به آغوشت بهار آورده ام،
یک دل شوریدة پر از شرار آورده ام.
مست از جام جمال و سرخوش از یاد خوشت،
یک دم از بهر طرب یاد خمار آورده ام.
از دلم بردی قرار و صبر و آرام مرا،
در دل شیدا و پرشورت قرار آورده ام.
از کنار درد و غمهای جهان بی کنار
در کنار تو دمی خود را کنار آورد ه ام.
از خود و از کلفت دنیای غم آلود خود
بر جهان بی غبار تو فرار آورده ام.
شاد باش و شاد باش و شاد مان و شاد زی،
شعر پرسوز دلم را من شعار آورده ام.
متاسفانه با ایجاد رویکرد اخباری گری و مراجعه اشخاص به روایات اهل بیت (علیه السلام) بدون اطلاع لازم از علوم ضروری مانند رجال، درایه، تاریخ و ... طبقه متدین بین مطالب مطروحه در احادیث و واقعیت های جاری در زندگی احساس تضاد می کنند.در نظام دینی ما، برای بعضی از امور ارزش گذاری و از برخی ارزش زدایی شده است. ارزش ها به سه دسته، ثابت مانند عدالت، مشروط مانند حجاب و متغیر مانند میزان مهریه و روش خواستگاری تقسیم بندی شده است. به صورت مثال در بازخوانی رو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها